בوسـتـتــــ בآرم
عاشقانه هـــــــــــــــــــــــای یک پســـــــــر عاشقــــــ
شاید اگر در دنیای بزرگ بچگی وقت بیشتری برای عروسک بازی به ما داده بودند الان که بزرگ شدیم به این اندازه راحت دیگران را به بازی نمی گرفتیم...
مـثـل هـَمیـشـﮧ بـَراے تــُو مے نـویـسَـم .. تــُو بـﮧ نیـتِ هَـر ڪِـﮧ دوسـت دآرے ، بـِخـوآטּ ! مےدانـَم ڪِـﮧ نِمے خـوآنے مےدانـَم ڪِـﮧ نِمے دانے حـَتـے مےدانـَم ڪـﮧ گـوش هـَم نِمے دهے ! وَلے مـَـטּ مےدانـَم ڪـﮧ هـَنـوز هـَمآنـَم ڪـﮧ دوسـتـَت دآشـت .. اَمـآ ڪَمے شِـڪَسـتِـﮧ تـَر .. گآهے دِلنـِوشـتـِﮧ هآیـَم تَـلخُ گـَزَنـدِه مے شـَوَنـد چـﮧ ڪُنـَم ؟! دِلـَم پُر اسـت تــُو بـﮧ دِل نـگـیر... در وجـــود هــــر مــــرد،پسربچهی چهارساله ای را ببین ...که از تو فقط مهربانی و توجه میخواهد،در آغوشش گیر، نوازشش کن...خیالش را راحت کن که هستی،جایی نمیروی،طوری رفتار کن که اطمینان حاصل کند !!!مردهای دیگر برایت مهم نیستند،وقتی با نگرانی مسیر نگاهت را دنبال میکندبرگرد و به لبخندی مهمانش کن و بگو، به زبان بیاور:من فقط تو را میبینم !در این میان مردی متولد خواهد شد ... از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد